جوانی طلسم نفرین شده (انگشت شیطان) را قورت می دهد، و خود نفرین می‌شود. او برای پیدا کردن اعضای باقیمانده بدن شیطان و نجات جان خود به مدرسه جادوگری می‌رود.

چهارمین و آخرین قسمت از بازسازی این مجموعه دوست داشتنی. میساتو و گروه وی وارد پاریس می شوند. شهری که اکنون از تشکیلات در وضعیت بحرانی رنگ شده است.

ویولت اورگاردن، سرباز سابق بازگشته از جنگ، برای تدریس در آکادمی زنان می آید و زندگی یک دختر جوان را تغییر می دهد.

پس از پس از یک جنگ، دختر جوانی که به عنوان «ابزار» برای جنگ مورد استفاده قرار می گرفت، زندگی کردن را یاد گرفت. با زخم های سوختگی، او به گذشته اش برمی گردد تا احساسات واقعی سرگرد را احساس کند، «دوستت دارم».

داستان سریال در مورد مردان جوانیه که در حال تمرین رقص روی یخ Ice dancing با اسکیت نمایشی هستند...

«وایولت اورگاردن» ، دختر جوانی است که تا بحال با نام «سلاح» شناخته می شده و حال با خارج شدن از میدان جنگ برای شروع زندگی جدیدی در دفتر پستی مشغول به کار می شود؛ آنجا او با ابزاری کار می کند که افکار مردم را به کلمات مبدل می کنند و این عمل بسیار او را تحت تاثیر قرار می دهد. وایولت کار خود را ادامه می دهد و در این مسیر با فوران احساسات و شور و شوق انسان های پیرامون خود روبرو می شود و در عین حال به دنبال معنی کلماتی است که تا کنون از فهم آنها عاجز مانده است.

هانیتا شویو، دانش آموزی است که پس از تماشای یک مسابقه قهرمانی ملی والیبال در تلویزیون علاقه ای زیاد به این رشته پیدا میکند. او تلاش می کند که به هدفش یعنی تبدیل شده به یک ستاره والیبال دست یابد.

دو فرد کاملا متفاوت - دختری دانش آموز و موفق از نظر علمی و یک پسربچه ی توسری خور بی حاشیه - با یکدیگر دیدار و رابطه دوستی برقرار می کنند.